به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگیم را انجام دهم,فهمیدم که بیمارم... آنجا فشار خونم را گرفتند,معلوم شد که لطافتم پایین آمده است.زمانی که دمای بدنم را سنجیدند,دماسنج درجه ی اضطراب را نشان داد.آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه مهربانی نیاز دارم,غرور سرخرگ هایم را مسدود کرده بود و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالیم خون برسانند. به بخش ارتوپدی رفتم.چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم!! زمانی که از مشکل شنوایی شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را وقتی در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم! ....و خدای مهربانم برای همه ی این مشکلات به من مشاوره ی رایگان داد. به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که او برایم تجویز کرده است استفاده کنم: - هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشید - قبل از رفتن به مدرسه,دانشگاه و ... یک قاشق آرامش بخورید. - هر ساعت یک کپسول صبر,یک فنجان برادری و لیوان فروتنی بنوشید. - زمانی که به خانه بر می گردید یک لیوان عشق بنوشید. امیدوارم خدا نعمت هاشو برای شما سرازیر کنه: - رنگین کمانی به ازای هر طوفان - لبخندی به ازای هر اشک - دوستی فداکار به ازای هر مشکل - نغمه ای شیرین به ازای هر آه - و اجابتی نزدیک برای هر دعا به امید رحمتت ای مهربان ترین مهربانان
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |